یک روز میای که من دیگر دچارت نیستم

عشق بی وفا من در فراقت ایوب را زمین گیر کردم

تو از چه صبری صحبت میکنی هی لعنت به این روزگار بد دلم گرم به تو بود

ولی تو با من سرد آره من بد تو خوبی کاشکی شرمنده شم

تو یه کاری کن که اومده اشک چشام توی آهن پرست

شبا کف جاده هی یالا من ساده راستی الان کجایی

من خودم سه خط میپوشیدم عشقم هفت خط بود

من این پایین دور میزدم اون تو اندرزگو تیک

من از پایین بالا میومدم واسه دیدنت

اما وقتی میرسیدم با اون میدیدمت