عشوه های دلبر هوش را برد ز سرم اهل میخانه امو منو زه خدا بی خبرم

گر شوی قبله من کفر نگویم به گزاف معبود من شدی مست دو چشمان شراب

ای که تو بیگانه بودی با منو ایمانم سر به دیوانه خود گاهی بزن دلدارم

زلف بر باد نده بیچاره نکن مرا یار دیگران شوی میبرم این شاه رگ را

لاتیشو پر نکنی میدونی کم دارم من بچه پایین بودم همینه که باخت دادم

تقاص رفتن تو جفت ریه هام پس دادن جدیدن علاقه شدیدی به گل دارم

ادیداس بود کفشام اقاتون پوشه ما بودیم هوندا سوار جدیده جک داره