آقای قاضی دیگه خستم از این شهر

میشه که حکم بشه زندون ابد

دیگه بسمه خدا ندارم طاقت

سلولم تنگه ولی باشه خب خیالی نیست

بیرون کاری ندارم کسی چشم به راهم نیست