نشد بشم اون شازده اون مرد که یه روز میاد با یه اسب قشنگ

میبرتت از این شهر سرد نشد که ماه بتابه رو ما بریم بیرون از زیر این سایه ها

نشد بره از رو سرمون این ابر سیاه تو اگه بی من بهتری ترجیح میدم بری

ولی قبل رفتنت بیا دستمو بگیر