من خالی از عاطفه و خشم خالی از خویشی و قربت

گیج و مبهوت بین بودن ونبودن عشق آخرین همسفرمن

مثل تو منو رها کرد حالادستام مونده و تنهایی من

ای دریغ از من که بیخود مثل تو گم شدم گم شدم تو ظلمت تن