متن آهنگ امین فیاض علم افتاد و حرم ریخت به هم

 

ای همه دلخوشی اهل حرم داد من داد حرم در آمده

دست حیدری تو جدا شد و دست دشمن سوی معجر آمده

علم افتاد و حرم ریخت به هم خواهر خون جگری آتش گرفت

علم افتاد و میان شعله ها پر و بال دختری آتش گرفت

از همان وقتی که افتادی زمین باز شد پنچه ی زجر بی حیا

شمر و خولی و سنان و حرمله دستشان رسید بر گوشواره ها

آن سه شعبه از کنار چشم تو تا گلوی شش ماه پر کشید

و پس از آن تازیانه ی عدو سوی آن سه ساله دختر پر کشید

علم افتاد و حرم ریخت به هم خواهر خون جگری آتش گرفت

علم افتاد و میان شعله ها پر و بال دختری آتش گرفت

از همان وقتی که افتادی زمین باز شد پنچه ی زجر بی حیا

شمر و خولی و سنان و حرمله دستشان رسید بر گوشواره ها

آن سه شعبه از کنار چشم تو تا گلوی شش ماه پر کشید

و پس از آن تازیانه ی عدو سوی آن سه ساله دختر پر کشید

علم افتاد و حرم ریخت به هم خواهر خون جگری آتش گرفت

علم افتاد و میان شعله ها پر و بال دختری آتش گرفت